سلام به همه
اه خدایا چقد دلتنگ دوستانم هستم. دوستانی که هفته ای چند بار به هم کامنت میدادیم واز حال واحوال همدیگه باخبر میشدیم .الان که به وبلاگ عزیزانم سر زدم هیچ خبری ازشون نیست وتقریبا هر کدومشون چهار پنج سالی ابدیت نکردند امیدوارم که حال همشون خوب خوب باشه وهمشون زندگی خوبی داشته باشن. من خودم هر هفته ای تقریبا یک بار به وبلاگم سر میزنم که شاید کسی کامنتی گذاشته باشه اما هیچ خبری نیست .
واقعا ادم بعضی وقتها اگه چندین وچند نفر دورش باشن بازم احساس دلتنگی میکنه واسه اون دوستان مجازی خود.
من امروز پست گذاشتم تا بگم حالم خوبه واگه کسی از دوستام به وبلاگم سر بزنه بفهمه من خوبم ومنتظر کامنتاشون هستم.
یه شماره هم گذاشتم تو پروفایلم تا پیام بدید واتس اپ هم روش نصبه.
پیشاپیش عید رو به همه دوستان عزیز تبریک میگم وامیدوارم که سال خوب وپربرکتی داشته باشن.
محمد 97.12.25
گـرم آغـوشـت شـدم چـه زود فـرامـوشـت شــدم
تـقـصـیـر تـونـبـود خودم باری روی دوشـت شــدم
کاشـکی دلـت بهـم می گفـت نقشــه ی قـلبـمـو داره
هرکی زدورفت و شکست یه روز یه جا کم میاره
مونـدن وسوخـتـن و ساخـتن همـه یادگاره عـشـقـه
انتقـام از تو گرفـتن کار مـن نیسـت ،کاره عـشـقـه
سکوت تلخ مرا گریه های ریز ریز باران تلافی می کند
التماسی سرد وجودم را آتش می افکند
به حرمت فاصله ها آواز قلبم را به قاصدک ها می سپارم
چشمانم را می بندم، شاید خیال تو مهمانم شود
عجب!
خیالت به سراب ذهنم قدم نمی گذارد
شاید روزی برای همیشه تو را به فاصله ها بخشیدم
و همچون تو اشک باران را نادیده گرفتم
همچون تو صدای قلب ها را نشنیدم
تنها به جرم محبت؟؟!!
در غمی که اشک نیست، در شادی که لبخند نیست، در بغضی که ناله نیست، در دردی که آه نیست، احساس کجاست؟
در احساسی که حس نیست، در دلی که عشق نیست، در دوستی که محبت نیست، در صداقتی که راستی نیست، زندگی کجاست؟
در زندگی که هدف نیست، در هوایی که باد نیست، در خاکی که آب نیست، در باغی که گل نیست، انسان کجاست؟
در انسانی که هیچ نیست، در سفره ای که نان نیست، در زمینی که جا نیست، در دنیایی که رحم نیست، مرگ کجاست؟
زیر باران نشسته ام رو به نبودنت گریه می کنم و با رویاهایم ترانه می سازم تو گاه پیشانی بر پیشانی من می سایی و لذت می بری از خنکای نشسته بر پیشانیم و من همچنان دنبال رد پای تو می گردم…..! امان از این ردپایی که هیچگاه نقش آن را با چشمانم ندیده ام و دریغ از لحظه ای با تو بودن !!
گفتم نان آور شبانه کوچه های دلم هستی؛ دیدم علی است. خلوص تو
در عشق ورزیدن را نوشتم و روح تو را از هر طرف پیمودم، به علی رسیدم.
آنگاه، دریافتم که تو، نور جدا شده ای از آفتاب علی هستی، تا از پنجره
هر خانه ای، عالم را گرما ببخشی میخواهم بگویم، ببخش اگر پای
تک درخت حیاطمان، پنهانی، غصههایی را خوردی که مال تو نبودند!
روزگار، مانده بود و ببخش اگر همیشه، پیش از رسیدن تو، خواب بودم؛
اما امروز، بیدارتر از همیشه، آمدهام تا به جای آویختن بر شانه تو، بوسه
بر بلندای پیشانیات بزنم. سایهات کم مباد ای پدرم!
آن روزها، سایهات آنقدر بزرگ بود که وقتی میایستادی، همه چیز را
فرا میگرفت؛ اما امروز، که در میان ما نیستی جای خالی تو را با هیچ
چیز نمیشه پرد کرد وچشمانم خیس وقلبم همیشه به یاد توست وبدون
تو این دنیا برایم ویرانه ای مسکوت وبی هیاهوست.
دلم میخواهد به یکباره، تمام بغض تو را فریاد کنم. ساعت جیبیات را
که نگاه میکنم، یادم میآید که وقت غنچهها تنگ شده؛ درست مثل
دل من برای تو.
این، تصادف قشنگی است که امروز در تقویم، کلمات هممعنی، کنار هم
چیده شدهاند. یعنی در دائرة المعارف عشق، پدر، ترجمه علی
علیه السلام است.و اینگونه بود که علی علیهالسلام ، نماینده خدا
و نبی شد و پدر، نماینده علی علیهالسلام .
من هم روز پدر رو به همه ی پدرا تبریک میگم واز خداوند متعال میخوام
که سایه ی هیچ پدری را از روی سر فرزندانش برندارد.
حس نوشتن دارم و یک دنیا حرف
اما این بار واژه هاحقیرند برای بیان فریاد دلم .پس سکوت خواهم کرد
شاید وجدان تقدیرم به درد بیاید.شاید آدمیان ،
آدمیت را فراموش کرده انداما زمین جای قشنگی است ٬
پس ای آسمان ببار!
ببار که بانگاه کردن به آسمان میشود خدا را در آغوش
گرفت فقط کافیست که قطره هارا دنبال کنیم.
چه لذتی دارد بوئیدن باران خداوندی!
پس بیازیربارش نم نم بارون راه برویم وخدارا لمس
کنیم نه اینکه فکر گلی شدن کفش هایمان باشیم.
خداوندا کفر نمی گویم به تو اعتماد دارم اما
این مخلوقی که تو از روح خودت در آن دمیدی
و احسن الخالقین نامش نهادی این روزها خیلی تنهاست
یه کمی آرامش از جنس خودت بفرست.
هست ولحظه به لحظه هم زیاد میشوند.
انگار اینجا جای واژه های وارونه وهمینطور ادم های وارونه هست .
جایی که گنج, “جنگ” می شوددرمان, “نامرد” می شود
قهقه , “هق هق” می شوداما دزد همان “دزد” است
درد همان “درد”و گرگ همان گرگ.
انشاء الله که خدا ما وهمه ی شما دوستان عزیز رو از شر این سختیها
وبدیهای روزگار حفظ ونگه بدارد.

یا خدا ، یا کریم ، یا رحیم ... دوباره لحظه تحویل سال اشک توی
چشمام جمع میشه و از صمیم قلب برای داشته و نداشته هام شکرت
می کنم. دوباره دلواپسی ، دلتنگی و اضطرابی نشناخته که همین
موقع ها به سراغم میاد خدایا به آرامش مبدل کن. یا مقلب القلوب ،
آرامش رو نصیب تموم دوستان و کسانی را که می شناسم کن ،
یا محول الاحوال ، شادی رو مهمون دل همه کن ، یا مدبر اللیل و
النهار... یه تدبیری بریز واسه این همه تنش . خودت قادری عالمی ،
ستارالعیوبی... به بزرگیت قسم٬ ما جز کرم و بخشش تو امیدی
توی این دنیا نداریم.انشاءالله که سلامتی ٬ سعادت ٬ سیادت ٬ سرور ٬
سروری ٬ سبزی ٬ سرزندگی سفره هفت سین زندگی ما ٬ شما
وهمه ی مردم ایران باشد.
دوستان خوبم بیایید قول دهیم وبه ان عمل کنیم که درزندگی هیچ
کس را تحقیر یا آزار نکنیم٬شاید امروز قدرتمندباشیم اما یادمان باشد
که زمان از همه ی ما قدرتمندتر است.یادمان باشد که یه درخت میلیونها
چوب کبریت را میسازد اما وقتی که زمانش برسد فقط یک چوب کبریت
برای سوزاندن میلیونها درخت کافیست ٬پس بیایید خوب باشم و
خوبی کنیم.
از همه ی دوستان خوب وعزیزم که ممکنه در این سالی که گذشت
اونها را ناراحت کردم واز دستم دلگیر شدن بخشش وحلالیت میخوام.
همگی شما را بخدای بزرگ میسپارم واز خداوند متعال براتون بهترینها
میخواهم. سبز وپاینده باشید.

از این تکرار ساعتها٬از این بیهوده بودنها٬از این بی تاب ماندنها
از این تردیدها٬نیرنگها٬شکها٬خیانتها٬از این رنگین کمان سرد آدمها
و از این مرگ باورها و رویاهاپریشانم بطوریکه بعضی وقتهاحال
عجیبی دارم یه دلواپسی یه دلتنگی ویه بغض واشک ٬نه بخاطر
اینکه تنهام ٬بلکه فقط بخاطر اینکه از همه چیز بریدم احساس میکنم.

ای کاش کمی ازعشق امروزمان رابرای فردایمان میگذاشتیم
برای فردایی که شایدفراموش کنیم روزی عاشق بودیم٬
سال هاست که دفترسرنوشت رابی حوصله ودلگیرازهمه کس و
همه چیزخط خطی کرده ام ودرسیاه کردن هربرگش به وسعت تمام
دنیا گریستم .بخاطرتویی که مهرخاموشی برلب زده ام اگرباور نمیکنی
بی توچقدرتنهاشداه ام می توانی ازشب سؤال کنی تاباورت شود
خاموش ترین ستاره ی آسمان منم.
نمیگریم فراموشم نکن ولی گاهی به یادآورستاره ی خاموشی راکه
هرگزنخواهی رفت ازیادش.

![[تصویر: 1f8co87gi8xbtouvhjov.gif]](http://www.up.98ia.com/images/1f8co87gi8xbtouvhjov.gif)
دیشب هوا بارونی بود.نم نم بارون که به برگ های درختان لیمو ٬نخل
وتوتی که در حیاتمون بود برخوردمیکرد٬صداهای قشنگی میداد ومن این
منظره را زیرنورلامپهای که در حیات روشن بود مشاهده میکردم.در این
جور لحظه ها همانند غروب های روز جمعه دل آدم میگره و دلتنگ
روزهای گذشته ودوران بچگیش میشه.
روزهایی با جسمی کوچک اما بادلی بزرگ وسفید.کاش همون بچه ای
میموندیم که حرفهامون را از یه نگاه ساده بفهمن وبرای گفتن درد
دلهامون نیازی به حرف زدن نباشه وبا یه نگاه٬ اونها رو درک کنند.
کاش قلبها همانند چهره شخص نمایان بود تا راحت نارحتی٬غم وغصه
فرد مورد نظرمون راببینیم.اما افسوس که اینجور نیست وحتی اگه فریاد
هم بزنیم کسی نمیفهمه ودردهامون را احساس نمیکنه.
ناچارآ سکوت میکنیم ٬چون میدونیم این سکوت بهتر از فریاد تو خالیست
که هیچ کس اون رو نمیشنوه وعلت اون رو نمیفهمه.سکوتی که پر از
ناگفته هاست ناگفته هایی که گفتنش یک درد و نگفتنش هزاران درد
دارد.ای کاش هیچ وقت بزرگ نمی شدیم و هنوزم تو عالم بچگی
میموندیم همون دوران بچگی هایی که پر از عشق بود و شور و نشاط
و خوشحالی .

بچه بودیم من چشمهایم رو میبستم وتو هم میرفتی یه جایی ومخفی
میشدی اما پیدات میکردم ٬اما حالا چی؟ بزرگ شدیم وبا وچود اینکه
چشمهایم رو نبستم تو رفتی ودور شدی ودیگه نمیتونم پیدات کنم.
........کاش هیچ وقت بزرگ نمیشدیم .....!!!!!!
گاهی وقتا توی رابطه ها نیازی نیست طرفت بهت بگه : برو ! همین که روزها بگذره و
یادی ازت نگیره همین که نپرسه چه جوری روزها رو به شب میرسونی همین که کار و
زندگی رو بهونه میکنه همین که دیگه لا به لای حرفاش دوستت دارم نباشه و همین حضور
دیگران توی زندگیش پررنگتر از بودن تو باشه هزار بار سنگین تر ازکلمه ی برو واست معنا
پیدا میکنه پس بروقبل از اینکه ویرون تر از اینی که هستی بشی.

گاهی وقتا دلت ازخودت٬اززندگی وحتی از سن و سالت می گیره وآرزو میکنی که کاش
کودک بودی تا به آغوش هرکس که کنارت بود پناه ببری وراحت وآسوده اشک بریزی وهمه
چیز هم در همون لحظه تموم میشد اما افسوس که حالا بزرگ هستیم وباید بغض های زیادی رو
بیصدا وبدون اینکه کسی بفهمه در وجودمون دفن کنیم واشک هامون رو قبل اینکه کسی رو
ببینه بشوریم .
براش بنويس دوستت دارم آخه مي دوني آدما گاهي اوقات خيلي زود
حرفاشونو از ياد مي برن ولي يه نوشته , به اين سادگيا پاک شدني
نيست . گرچه پاره کردن يک کاغذ از شکستن يک قلب هم ساده تره
ولي تو بنويس... بنويس
گاهی وقتها دلمون از این دنیا وهر چه ادمه میگیره ٬بعضی وقتها هم
دو کلمه حرف مهربانانه مارا از دلتنگی وحالت بغض درمیاره ٬گاهی هم
جمله های دوستت دارم وبی تومیمیرم هم مارا تسکین نمیده ونیاز به
حرفهای ساده تری داریم مانند دلتنگ نباش فردا روز دیگریست وبا کمک
هم آینده ی خوبی برای خودمون میسازیم.
سلام دوستان خوب وعزیزم:
من آن غریبهء دیروز آشنای امروز و فراموش شده ی فردایم
در آشنایی امروز در وبلاگم حرفهای دلمو مینویسم تا در فراموشی فردا یادم كنید.
امیدوارم که در وبلاگم لحظات خوبی را بگذرونید واگه برای لود شدن یه ذره معطل شدید به بزرگی خودتون منو ببخشید.
در ضمن نظرات شما موجب دلگرمی ماست پس لطفا" نظر هم بدید چون برام خیلی ارزش دارند.
براتون آرزوی سلامتی وموفقیت وخوشبختی از درگاه خداوند متعال ومستعان دارم وامیدوارم که به هر آرزویی که در دل دارید برسید.من هم به دعای شما دوستان خوب ومهربونم نیاز دارم .


